استقبال شاهزاده سیاوش از پیران
عنوان: استقبال شاهزاده سیاوش از پیران در شاهنامه فردوسی
هنرمند: نامعلوم
تاریخ خلق: اوایل قرن ۱۴ میلادی
ترکیب: جوهر و آبرنگ مات ، طلا و نقره روی کاغذ
دوره زمانی: مغول
مکان خلق: ایران
دستهبندی موضوعی: نسخه خطی
نوع هنر: نقاشی، خوشنویسی
محل نگهداری: گالری هنر فریر
شماره دسترسی: F1929.38
منبع: پروژه هنر و فرهنگ گوگل
حق نشر: استفاده منصفانه
استقبال شاهزاده سیاوش از پیران
سیاوش از ازدواج زنی از سلالهٔ گرسیوز با کیکاووس زاده شد. نام مادر سیاوش در شاهنامه روشن نیست امّا نامادری سودابه ، دختر شاه هاماوران است. کیکاووس برای تربیت و آموزش مهارتهای جنگی، او را به رستم سپرد تا وی را فنون نظامی بیاموزد. رستم او با خود به زابلستان برد و سالها سیاوش از خانه و خانواده دور ماند.
چون سیاوش از زابلستان به ایران بازگشت، کاووس وی را نواخت و به شادی آمدن فرزند جشنی برپا کرد. سودابه نامادری سیاوش، پس از بازگشت سیاوش از زابل، با دیدن او شیفتهاش شد. سودابه سه بار سیاوش را بهانههای متفاوت به شبستان کشاند اما سیاوش روی خوشی به سودابه نشان نداد. در بار سوم، وقتی سیاوش به شبستان آمد سودابه او را به نزد خویش خواند و خویش را به وی عرضه کرد، اما سیاوش برآشفت و با تلخکامی برخاست. سودابه از ناچاری و برای حفظ حیثیت با ناله و شیون کاووس را به صحنه کشاند و سیاوش را متهم به خیانت ساخت.
هنگامیکه کیکاووس به ناراستی سخنان سودابه پیبرد، خواست که وی را بکُشد اما از شاه هاماوران اندیشه کرد که به کینخواهی برخواهد خواست؛ پس به توصیه موبدان آتشی برپا کرد تا به این روش، گناهکار را از بیگناه جدا کند. سیاوش آزمون آتش را پذیرفت؛ روز بعد از کوه آتش که کاووس برافروخته بود با جامه سپید و کافور زده با اسب شبرنگ خویش که بهزاد نام داشت، وارد میدان شد.پس چون بیگناهی سیاوش بر شاه مسلّم شد، شاه خواست که سودابه را به قتل رساند اما سیاوش میانجیگری کرده مانع کیکاووس گشت.
بعد از مدتی سپاه توران به مرزهای ایران حمله کرد. سیاوش برای اینکه از گزندِ سودابه در امان باشد، اجازه میخواهد که به جنگ افراسیاب برود و پس از درخواستِ سیاوش برای سپهسالاری لشکرِ شاه، کاووس سریعاً پذیرفت و او را همراه دیگر بزرگان مانند رستمِ دستان راهی نبرد با افراسیاب نمود.
سیاوش در توران مورد استقبال و میهمان نوازی قرار گرفت و به پیشنهادِ سران توران، دو بار ازدواج کرد. بار نخست با دختر پیران ویسه بنام جریره ازدواج کرد سپس به پیشنهادِ پیران با یکی از دختران افراسیاب بنام فرنگیس مزاوجت کرد. مدتی پس از ازدواج سیاوش با فرنگیس، افراسیاب حکومت بخشی از سرزمینِ توران تا ساحل دریای چین را به سیاوش میسپارد.
سیاوش کمکم در غربت، نگران آینده میشود و شبی خواب بدی میبیند و نتیجه میگیرد که مرگش نزدیک است. اصرار فرنگیس بر فرار را هم نمیپذیرد و به فرنگیس خبر میدهد که پسری به دنیا میآورد و بایستهاست که نام وی را کیخسرو بگذارد و اوست که کینِ سیاوش را خواهد گرفت. سیاوش همهٔ جواهرات و نشانهای سلطنتیاش را نابود و همهٔ اسبهایش بجز شبرنگ بهزاد را سر میبُرد. به شبرنگ بهزاد میگوید که ازین پس آزاد باش و به جز کیخسرو به کسی رام نباش. [منبع]
مجموعه ها(هنر) | |
---|---|
زمان(هنر) |