ای عشق اگر یاری کنی با استاد مظفر برنجی
***
مصاحبه استاد مظفر برنجی با فصلنامه ماهور
توسط سرکار خانم چکامه چاووشی در پاییز 1393
***
استاد «مظفر برنجی» ۴۴ بهار پیش، یعنی در بهار سال ۱۳۴۹ در کرمانشاه متولد شد. وی در همان کودکی به ساز تنبور علاقه نشان داد، به گونه ای که در ۱۰ سالگی ساز تنبور را در محضر استاد «گلنظر عزیزی» آغاز و کمتر از ۲۰ سال داشت که به شهرت و محبوبیتی کم نظیر دست یافت، تا آن جا که پایش به مجامع هنری، تالارهای تهران، رادیو و تلویزیون و در نهایت به کشورها و سفارتخانههای اروپایی و عربی باز شد.
این استاد بنام، در اکثر شهرهای ایران، به اجرای کنسرت پرداخت و مقام های متعددی در داخل و خارج کشور – از جمله کسب دیپلم افتخار در فستیوال ۲۰۰۰ اروپا در کشور ایتالیا – کسب نمود.
استاد برنجی در جایی در مورد تنبور چه زیبا گفته است: «تنبور ساز دل و با سازهای دیگر متفاوت است. تنبور فریاد است و جوشش و عصیانِ روح»
مظفر برنجی در حوزه ی نوازندگی تنبور، دارای ویژگیهای بارز بسیاری است که اگر بخواهیم به یکی از آنها اشاره کنیم، باید بگوییم که این هنرمند، دارای سبک خاص و منحصر به فرد خود است. او را میتوان هنرمندی جامعالاطراف نامید، کسی که به راستی یکی از ستونهای موسیقی کرمانشاه است. فردی که به ندرت با رسانهها به مصاحبه میپردازد و به دور از هیاهو به دنبال آموزش و پژوهش است. این از نیک بختی ما بود که پشنهاد ما برای مصاحبه پذیرفته شد.
در زیر گزیدهای از صحبتهای این استاد گرانقدر موسیقی را میخوانید.
***
***
- به عنوان اولین سؤال بهتر است از معضلات موسیقی و راهکارهای آن بگویید.
بزرگترین معضل موسیقی، بیگانگی دستاندرکاران ارگانهای هنری و مسئولین است. اکثر افراد از دیدگاه اقتصادی به موسیقی مینگرند و حتی یک سری افراد فاقد تخصص نیز وجود دارند که با کمال تأسف، در موسیقی دارای پستهای کلیدی هستند و از سوی دیگر، نظارتی بر کلاسها و ارگانهای موسیقی نیست. به عنوان مثال، چند سال پیش، اداره ارشاد تعدادی از مدرسان موسیقی شهر را جهت دادن تست آموزش به تهران فرستاد؛ اما پس از تأیید تدریس برای آنان، هیچ تفاوتی بین آنها و کسانی که برای تایید مراجعه نکرده بودند، وجود نداشت و همگی مشغول تدریس هستند. یکی دیگر از معضلات، فروشگاههای موسیقی هستند. متاسفانه هیچ نظارتی بر آنها وجود ندارد و هرکس که دارای یک فروشگاه است. هر طور که دوست دارد، روی سازها قیمت میگذارد و این امر باعث آشفته بازاری در این خصوص شده است.
***
- نظر شما درباره ی سطح جشنوارهی فجر چیست؟ با توجه به اینکه شما چند دوره در این جشنوارهها حضور داشتید، اما چندین سال است که در این جشنوارهها شرکت نمیکنید.
در مورد شرکت در جشنواره میتوان گفت که
مرا رازی ست در سینه، اگر گویم زبان سوزد / اگر در بر کشم آن را، تا مغز استخوان سوزد
جشنوارهی موسیقی فجر حال حاضر جشنوارهی ۱۵-۱۰ سال قبل نیست. اولین جشنوارهی فجر در سال ۱۳۶۶ برگزار شد که از آن روزها تاکنون در کمال تأسف، بسیار افت داشته است. این جشنواره به شکل قدیمی خود نمانده و سطح کیفی آن بسیار تنزل کرده است. البته این امر تنها مختص به جشنوارهی موسیقی فجر نیست. جشنوارهی موسیقی حماسی، ذکر و ذاکرین، موسیقی مقامی و محلی، دیگر آن جشنوارههای گذشته نیستند و سطح این جشنوارهها پایین آمده است که به طبع باعث میشود سطح کیفی موسیقی در کشور پائین بیاید. نخبگان از جشنوارهها استقبال نکنند و جشنوارهای که باید جای رقابت بزرگان موسیقی باشد، تبدیل به عرصهای شود برای جولان دادن جوانان نوپا و عده ای … . البته من مخالف حضور جوانان در جشنوارهها نیستم؛ اما میشود جشنوارهها را کانالیزه و اعتبار آنها را مخدوش نکرد؛ چون جشنوارهها مهمترین رُکن برای حفاظت از فرهنگ موسیقی هستند.
***
- و دیگر معضل موسیقی ما، ناآشنایی با بزرگان و نخبهکُشی است. اگر میشود در این مورد توضیح دهید.
استاد «کیهان کلهر» یک جمله دارد که می گوید: «خیلی متأسفم که در خارج از کشور، دستفروشها هم من را میشناسند؛ اما بسیاری در کشورم نه. »
شما به این نکته توجه کنید که خیلی از پیشکسوتان موسیقی خانهنشین شدهاند. پیشکسوتان آنقدر عاشق هستند که اگر میدان کار برایشان فراهم باشد، کار میکنند. باید امکانات فراهم شود تا این هنرمندان، هنر خود را در معرض نمایش بگذارند. یک سری افراد، گذشتهی زیبایی داشته؛ اما امروز مانند چراغی خاموش شدهاند. به طور مثال میتوان به «ابراهیم خان سپهری»، «حشمت فرید»، «اکبر ایزدی» و «محمود مرآتی» اشاره کرد، که فردی چون «کلهر» از کلاس او بیرون آمده است. ما ایرانیان، استعداد فراوانی در نخبهکُشی داریم در صورتی که باید طی یک برنامه مدون، از نخبگان حمایت و شرایطی برایشان فراهم کرد تا به راحتی بتوانند خدمت کنند.
***
***
- چندی پیش از زبان شما شنیدیم که دونلی در ایران نابود شده، اگر امکان دارد در این باره توضیح بفرمایید.
ساز «دونلی»، سازی ایرانی و بهترین نوازندهی آن «شیر محمد اسپندار» بود. با توجه به اینکه شیوهی «دونلینوازی» بسیار سخت است، استاد اسپندار تنها توانست یک شاگرد خوب پرورش دهد که طبق نظر خیلیها از استادش پیشی گرفت و اجراهای موفقی در داخل و خارج از کشور داشت. اما متأسفانه ایشان از طریق موسیقی نمیتوانست درآمدی داشته باشد و هیچ نهادی هم از او حمایت نمیکرد. بنابراین به مسافرکشی روی آورد که متأسفانه در نوروز ۹۱ یا ۹۲ در حین مسافرکشی تصادف و فوت کرد. با مرگ او نوازندگی ساز دونلی نیز دفن شد. در این جا من هشدار میدهم که این سرنوشت در آینده برای «دوزله»، «سورنا» و «نرمه نی» تکرار میشود و روزی باید به عزای این سازهای دفن شده بنشینیم. از طرف دیگر باید به تاراج سازهای ما توسط کشورهای دیگر اشاره کنم. همگان سرنوشت «تار» را میدانند که «آذربایجان» آن را با نام خود در یونسکو ثبت کرد و ما هم کاری از دستمان ساخته نبود. یا ساز «چنگ» که از سازهای کهن ایران است و حتی در بسیاری از نقش برجستهها، از جمله نقش برجسته «تاق وسان» در صحنه ی شکار «خسروپرویز» به عنوان یک ساز ایرانی وجود دارد؛ اما دهها سال است که اروپائیان آن را به نام خود ثبت کردهاند. ما باید به شکل جدی از میراث فرهنگی خود حراست کنیم و این وظیفهی نهادهای فرهنگی کشور است نه هنرمندان؛ چرا که هنرمندان قدرت اجرایی ندارند.
***
- استاد در مورد موسیقی کُردی کرمانشاهی صحبت کنید و بفرمایید که چرا متأسفانه این نوع موسیقی به شکل غنی گذشتهی خود باقی نمانده است؟
در مورد موسیقی کُردی روایتی داریم که در زمان ساسانیان شخصی را داشته ایم به نام باربُد، که طبق یک سری مدارک کُرد بوده است و قطعه ها و کارهای قوی و ارزشمندی هم از موسیقی کُردی داشته است.
باید مثالی از کارهای قوی کُردی بزنم، کاری کُردی به نام «فاطمه» -که متعلق به کردستان است- داشتهایم. این کار آنقدر قدرتمند است که استاد «شجریان» از آن استفاده کرده و کار «عاشقان مستاند و ما دیوانهایم» را ساخته است. در وضعیت موجود، باید مرجع را نیز ساماندهی و ایرادها را برداریم. شاید افرادی بیایند و بگویند در موسیقی، بحث شعر با موسیقی جداست؛ اما واقعیت این است که شعر می تواند موسیقی را خراب کند. متأسفانه این روزها هر کس که سواد خواندن و نوشتن دارد، شعر میگوید. این عمل، عین فرسایش است. ایرادها را باید نسبت به زمان سنجید. یعنی بتوان شعرها را اصلاح کرد. بسیاری از اساتید بزرگ این کار را انجام دادهاند و کاش در بقیهی موارد مربوط به موسیقی هم این اتفاق میافتاد.
***
- چرا اساتید بزرگ کرمانشاهی که در تهران فعالیت میکنند، در کرمانشاه خیلی کم کار هستند و خدمتی به جوانان عاشق موسیقی شهرشان نمیکنند؟
آن اساتید آنقدر دلسوز هستند که اگر زمینه فراهم باشد فعالیت میکنند. اگر کم کاری آنها را میبینیم به خاطر این است که بستر این کار در استان فراهم نشده است. متأسفانه رابطه، جای ضابطه را گرفته و باید وارد بده بستانهای خاص شد. از طرفی هم حسادت و بدبینی خیلیها باعث میشود که بستری برای فعالیت این عزیزان در استان فراهم نشود. ما باید به جای حسادت شجاعت داشته باشیم و اگر کسی از من دانش بیشتری دارد، باید شجاعت داشته باشم که از او یاد بگیرم. زندگی هنری هم خواه ناخواه میگذرد. مثلاً برنجی اگر قرار است سالها ادامه داشته باشد، باید طوری حرکت کند که اگر مدتی بعد دورانش به اتمام رسید، دیگران از برنجیِ پیشکسوت و قدیمی به نیکی یاد کنند.
***
- ساز تنبور ساز رسمی کرمانشاه است چرا نباید در این شهر خانه ی تنبور داشته باشیم؟
در مورد جایگاه تنبور باید بگویم که از قدیمالایام، نه تنها در بین بزرگان ایران، بلکه در جهان قدمت زیادی حتی تا ۷ هزار سال داشته است. باید بگویم که چند سال پیش تصمیم گرفتم که از اساتید تنبور گروهی دایر شود. وقتی نزد سه نفر می رفتیم، متأسفانه به نفر چهارم که میرسیدیم از کار خود ما را پشیمان میکردند و اختلاف سلیقهها مانع از این کار میشد. بعضی از افراد قادر نیستند در جایی فعالیت کنند که رقیبانشان وجود دارند. بنابراین به صورت شخصی نمیتوان این کار را انجام داد، بلکه باید یک صنف و مکانی وجود داشته باشد که قانونمند اداره شود و در آن طرحهایی داده شود که بقیه استقبال کنند. یعنی بنا به دلایل مختلف، این وظیفهی ارگانهای هنری است و من شخصاً نمیتوانم این حرکت را انجام دهم.
***
***
- وقتی ارگانها در مورد موسیقی فاخر ایرانی که پرقابلیتتر است. کمکاری میکنند، این کمکاری باعث میشود که زمینهای ایجاد شود که جامعه به سمت موسیقی غربی برود. در این باره اگر ممکن است صحبت کنید.
ببینید، هر موسیقیای دارای زیبایی خاص خود و حالت لباس و فرهنگ را دارد. موسیقی ما تحت شعاع موسیقی پاپ قرار گرفته است. در هر فیلمی که ساخته شده بازیگر، سازی چون «گیتار» در دست دارد؛ اما نمیبینیم که سازهای ایرانی را در معرض نمایش قرار دهند. باید این را از مسئولین پرسید که چرا در فرهنگسراها، در تابستانی که گذشت، کلاسهای موسیقی برگزار نشد، آیا موسیقی بد است؟ چرا بد است؟ کاش دلیل آن مشخص میشد؛ ولی همیشه باید گفت که طبق تجربه، در هر رشتهای، اگر فشار زیاد باشد، حالت آن زیرزمینی میشود و سؤال دیگر این که آیا موسیقی ایرانی بدآموزی دارد یا نه؟ باید به این سؤال ها پاسخ داده شود اگر پاسخ منطقی باشد، باید آن را جمع کرد.
***
- به نظر مظفر برنجی، دورنمای موسیقی ایران چطور میشود؟ آیا در نسل آینده کسانی را خواهیم داشت که هم پای بزرگان موسیقی باشند؟
برای این مورد فاکتورهای متعددی وجود دارد که اگر رعایت شود. مطمئناً این اتفاق خواهد افتاد که بعضی از موارد به عهدهی مسئولین میباشد و بقیه هم به خود جوانان و علاقهمندان بستگی دارد.
***
- نظر شما در مورد موسیقی تلفیقی چیست؟
موسیقی تلفیقی کار خوبی است؛ ولی مهمتر این است که کار هر کسی نیست. آنکه میخواهد این کار را انجام دهد باید بر ساز خود تسلط داشته و بعد این کار را انجام دهد. متأسفانه ما در چند سال گذشته دیدهایم که بعضی افراد حتی در ساز خود نمیتوانند پیش بروند. اما برای نشان دادن خود یک سری کار به نام «ابداع» انجام میدهد که حتی ابداع هم نیست؛ چرا که ابداع تعریف خاص خودش را دارد.
***
- به نظر شما چه چیزهایی میتواند برای یک هنرمند زیانبار باشد؟
دو چیز هنرمند را از پا در میآورد، یکی امرار معاش و دیگری تدریس زودهنگام است. عدهای وجود دارند که در کار خود بی سوادند و لنگ می زنند. آن ها فقط دوست دارند که لقب «استاد» را یدک بکشند. این افراد، هم به خود و هم به هنر ضربه میزنند.
***
- شخصی دو ساز تنبور و تنبک را با هم ادغام کرده است. نظر شما در این مورد چیست؟
کسی که این کار را انجام داده، تنها در یک صورت میتواند تمام ریتمهای موسیقی را اجرا کند، آن هم این است که ۴ دست داشته باشد و طبیعتاً این کار را نمیتواند انجام دهد. مگر اینکه به ریتمهای تند متوسل شود. پس ایراد در کار است و این انرژی باید به سمت دیگری – در آهنگ یا اجرا – سوق داده شود.
***
- نظر شما در مورد آموزش و عنوان کردن این موضوع که در فلان مدت زمانی آموزش می دهیم، چیست؟
هیچ کس نمیتواند با قاطعیت بگوید در فلان زمان آموزش میدهم. البته از روی مدت تمرین، حد استعداد، نظم در کلاس آمدن و کار کردن، آن هم پس از چند جلسه میتوان تقریباً فهمید که نوآموز پس از چند وقت روی غلتک می افتد. اینها حربههایی است که خود من هم بسیار شاهد آن بودهام و این کار افرادی است که از راه موسیقی کسب درآمد میکنند. به نظر من خود مراجعهکننده باید عاقل باشد. اگر همگی بتوانند در این مدت موسیقی را یاد بگیرند، دیگر کسی در این کار ناکام نمیماند. مثلی قدیمی است که میگوید: «اگر در کودکی تنبور را آغاز کنی، در چهل سالگی یاد میگیری و در گور، استاد میشوی» و این حکایت آن است که به این سادگیها هم نیست که امروزه بسیاری میگویند.
***
***
- یکی دیگر از معضلات در بحث آموزش میتواند این باشد که برای هنرآموز دورنمایی نداریم. یعنی از نظر سن، فیزیک و … افراد را نمیسنجیم. اگر در این مورد نکاتی وجود دارد بفرمایید.
در ابتدای هر کار و در مورد تعلیم موسیقی باید به علاقه توجه کرد، پس از آن به استعداد. دقیقاً در مورد سن نمیتوان تصمیم گرفت. یک موسیقی داریم به نام موسیقی اُرف، که بسیار عالی است و اگر کم و کسریهایی که در آن موجود است، برطرف شود، میتوان به عنوان یک کار زیربنایی، به آن امیدوار بود و در آینده نتیجهی شیرین آن را دید.
***
- خب ما معیاری برای مدرسین موسیقی نداریم. معیاری چون داشتن مدرک از انجمن موسیقی و … . این مسئله تا چه اندازه می تواند آسیبرسان باشد؟
این مشکل ۱۰۰ درصد به موسیقی لطمه میزند. این اتفاق بارها افتاده و متأسفانه دوباره هم میافتد. نبود نظارت باعث شده است که هر کس در هر حد، موقعیت و سن و سالی شروع به آموزش کند و تفاوتی با افرادی که عمری خون دل خوردهاند، نداشته باشد. خب این کار انجمن موسیقی و اداره ارشاد است. مردم باید در مورد انتخاب مربی خود تحقیق کنند و بعد تصمیم بگیرند. امیدوارم روزی بیاید که افرادی که صلاحیت در امر تدریس و آموزش ندارند، از این میدان پاک شوند که مربیان با شفافیت کار خود را انجام دهند.
***
- در بحث فیلم و فیلمسازی، مانند فیلم «دلشدگان» که استاد «شجریان» در آن کار کرد، میخواهم صحبت کنم چرا فیلمسازان ما از موسیقی متن ایرانی استفاده نمیکنند؟
در هنگام تماشای فیلم، موسیقی بسیار مؤثر است و ناخودآگاه تماشاگر متوجه موسیقی آن میشود. اگر موسیقی را از بعضی فیلمها بگیرید، آن اثر بی معنی میشود. موسیقی در فیلم آنقدر مؤثر است که یک تیر و دو نشان میشود. موسیقی قوی، فیلم را قویتر میکند. این امر هم به خودی خود باعث دلخوشی نوازندگان است.
***
- نظر شما در مورد موسیقی درمانی چیست؟ بعضی ها با نام موسیقی درمانی در حال فعالیت هستند و متأسفانه عده ای از مخاطبان موسیقی نیز به آن و اهالیاش بدبین شدهاند. این را از شما می پرسیم که آیا موسیقی درمانی وجود دارد؟
می دانیم که انسان در بدو پیدایش، موسیقی را شنیده است. با موسیقیِ چشمه، باران و … مدیتیشن می کند. بله. موسیقی درمانی وجود دارد؛ اما چون در پلههای بالاتر قرار دارد، با پلههای ماقبل آن مشکل داریم. افرادی که رو به این کار میآورند، دلیلی جز کلاهبرداری ندارند.
موسیقی خلق شدهی خداوند است و انسان با زحمت میتواند آن را از پلهی اول تا آخر کشف کند. در کشور ما در بسیاری از مکانها، بحث موسیقی درمانی مورد مضحکه قرار میگیرد و افراد شیاد و کلاهبردار، با این حرکت باعث میشوند که مردم از آن بیشتر دور شوند و در واقع تنها ضربههای آن برای موسیقی میماند و بس.
***
- همانطور که می دانیم در یک مقطع زمانی، اساتید و پیشکسوتان دستگاه و گوشههایی را خلق و به موسیقی اضافه کردند اما متاسفانه دیگر این اتفاق نیافتاد. نظر شما چیست؟
با توجه به اینکه موسیقی هر قوم برگرفته از فرهنگ آن است، روزگار میتواند در آن دخیل باشد. به طور مثال، در یک عصر و زمان، نوعی آهنگسازی و … به اوج میرسد، مثل موسیقی جنگ، مرثیه، شادی و … . در گذشته اساتید نکاتی را به موسیقی اضافه کردهاند؛ اما کانون نه. باید بگویم هرگاه پیشکسوتان بستری برایشان فراهم میشد، این کار را کردهاند. نوازندگان و اساتید گذشته به دنبال رفع خلاء و کمبودهای موسیقی عصر خود رفتند و آن را اصلاح نمودند. به طور مثال، در یک بازه زمانی، اساتید نیاز به ابداع گوشه در موسیقی را احساس کردند و به دنبال رفع آن، گوشههای مختلفی به موسیقی ایرانی اضافه شد و یا در مقطعی دیگر کمبود چهار مضراب و رنِگ را لازم دانستند و پس از آن این دو تکنیک به موسیقی اضافه شد؛ اما اکنون کم رنگ شده است، دلیل فقط این نیست که بسیاری چیزها داشتهایم که فراموش شدهاند، بلکه گذر زمان، خود به خود آن را به این سمت سوق داده است.
***
***
- در طول تاریخ میبینیم که همدلی در ایران با موسیقی شکل میگیرد. یعنی تا وقتی که به آن نیاز داشتهایم، به سراغ آن رفتهایم. یک سری موسیقیها وجود دارند که پس از گذشت دههها زنده ماندهاند؛ اما یک سری دیگر دارای تاریخ مصرف هستند و محو می شوند. لطفاً در این مورد صحبت کنید.
آهنگسازی یک آهنگ ممکن است از سواد، پنجه، تجربه و مؤثرترین آنها، از دل نشأت گرفته باشد. آنچه از دل بر میآید، لاجرم بر دل می نشیند. آن آثاری که پس از گذشت زمان طولانی، هنوز زنده اند، از دل آمدهاند و همیشه بر دل مینشینند و در این دوره از زمان هم این اتفاق گرچه کمتر، اما افتاده است. به عنوان مثال در موسیقی حماسی، آثار ماندگارتری وجود دارند.
***
- پدر شما زنده یاد آقای «قاسم برنجی» از شاعران نامور بودهاند. از آن جا که شما هم دستی در شعر دارید از شما میخواهیم ما را به یک شعر از اشعار خود مهمان کنید.
با کمال تشکر از لطف و محبتهای شما و تمام دست اندرکاران گرامی این مجموعه، که این چنین خالصانه دوستدار هنر هستید، اطاعت امر کرده و چند بیت از کار خودم که بیانگر احساسم نسبت به تنبور میباشد را خدمتتان عرض میکنم و شما را به خداوند میسپارم که تمام زیبایی ها از اوست.
ای عشق اگر یاری کنی غوغای غوغا میکنم / با تنبور هم پیمان شده بلوای بلوا میکنم
از آتش سوزش زنم بر پردهی سّرها فنا / رمز و سّر هر دو جهان افشای افشا میکنم
تا ملائک بار دگر سجده برند بر آدمی / ابلیس را بی خانمان رسوای رسوا میکنم
***